زاویه دید در داستان

زاویه‌ی دید(دیدگاه )

راوی در داستان احتیاج دارد که از دیدگاهی مشخص به داستان نگاه کند و روایت را شکل دهد.در واقع روایت یک داستان راوی و زاویه‌ی دید را پوشش می‌دهد.

«منظور از دیدگاه یا زاویه دید در داستان،فرم و شیوه‌ی روایت داستان است توسط نویسنده.به عبارت دیگر دیدگاه،روش نویسنده است در گفتن داستان.هر شیوه روایت مانند دریچه‌ای است برای ارائه‌ی اطلاعات داستان به خواننده».(مستور،۱۳۷۹ :۳۵)

«دیدگاه می‌تواند از نوع دانای‌کل نامحدود(سوم شخص)،دانای‌کل محدود،دانای کل نمایشی،اول شخص و دوم شخص،تک‌گویی درونی و بیرونی باشد.دیدگاه دانای‌کل نامحدود به تمام عرصه‌های عینی و ذهنی نفوذ می‌کند،حال آن‌که دیدگاه دانای‌کل محدود فقط کنش و عرصه‌ی عملکرد شخصیت یا شخصیت‌های مشخصی را روایت می‌کند».(بی نیاز،۱۳۸۷ :۷۸)

دیدگاه دانای‌کل نامحدود

این دیدگاه که از آن  به عنوان دیدگاه سوم شخص هم یاد می‌شود به زاویه‌ی دیدی اطلاق می‌گردد که در آن راوی به شکل نامحدودی از تمام امکانات روایت برخوردار است. تمام آن‌چه در متن اتفاق می‌افتد از اعمال و گفتار و حتی ذهنیات شخصیت‌ها با اطلاع است.(راوی مفسر یا همه‌چیزدان را به خاطر بیاورید این دیدگاه با این راوی روایت می‌شود).

بیشتر آثار کلاسیک به طور مثال جنایت و مکافات نوشته‌ی داستایفسکی و یا آناکارنینا از تولستوی با این دیدگاه روایت شده‌اند.

 

 

 

دیدگاه دانای کل محدود

این دیدگاه تنها بر روی یک شخصیت اصلی متمرکز است و رویدادها را از زاویه‌ی دید او روایت می‌کند.در این دیدگاه خواننده فقط به ذهنیات همان شخصیت اصلی دسترسی دارد و بقیه‌ی شخصیت‌ها را از روی رفتار و گفتارشان می‌شناسد.به نظر می‌رسد این نوع دیدگاه برای داستان کوتاه مناسب‌تر باشد چراکه در داستان کوتاه کانون توجه بر یک شخصیت مرکزی است در حالی‌که در رمان این امکان برای چند شخصیت فراهم است.پیرمرد و دریا نوشته‌ی ارنست همینگوی از این دیدگاه برای روایت استفاده کرده‌است.

دیدگاه نمایشی یا دیدگاه عینی

دیدگاه نمایشی و یا عینی،هر چیز را که می‌بیند روایت می‌کند.مانند دو دیدگاه قبل به ذهن شخصیت و یا شخصیت‌های داستان و رمان نفوذ نمی‌کند و صرفا هر آن‌چه را مشاهده می‌کند بازگو می‌کند.این دیدگاه را می‌توانید با راوی بی‌طرف و خونسردی به خاطر آورید که در داستان‌های ارنست همینگوی نویسنده‌ی امریکایی به کرات دیده شده‌است به طور مثال داستان آدمکش‌ها از دیدگاه عینی روایت شده‌است هیچ قضاوتی درباره‌ی شخصیت‌ها نمی‌شود،چیزی از آشوب و نگرانی شخصیتی که در انتظار مرگ است نمی‌خوانیم ولی با این وجود، این دیدگاه می‌تواند در نوع خود از تاثیرگذاری خوبی برخوردار باشد به دلیل آن‌که هر چه را به خوبی نمایش دهیم می‌توانیم بر القای تاثیر درست آن نیز امیدوار باشیم.

دیدگاه اول شخص

این دیدگاه که امروزه در روایت انواع داستان‌ها دیده می‌شود،انواع مختلفی دارد و می‌تواند از زبان شخصیت اصلی یا یکی از شخصیت‌های فرعی متن بازگو شود.(موقعیت من راوی را در ذهن مرور کنید).

این دیدگاه انواع متنوعی دارد.اگر نویسنده بخواهد دیدگاه اول شخص را از زبان شخصیت اصلی داستان و یا رمان روایت کند، می‌تواند خاطره‌نویسی،زندگی‌نامه نویسی،اعتراف‌نویسی،نامه‌نگاری و حتی وقایع‌نگاری را برای روایت اختیار کند و هم‌چنین در این نوع روایت،نقل و شرح زمان گذشته مد نظر است.

 

دیدگاه دوم شخص

این دیدگاه که نمونه‌ی اعلای آن را در آئورا نوشته‌ی کارلوس فوئنتس می‌توانید بخوانید به دیدگاهی نظر دارد که راوی، کسی یا خواننده را مخاطب خود قرار داده است.

دیدگاه تک‌گویی‌درونی

«گونه‌ای از دیدگاه اول شخص است که راوی با گفتن ذهنیات خود داستان یا به عبارتی رخدادها،کنش ها،دیالوگ‌های شخصیت‌ها و رابطه‌ها را بازگو می‌کند.چون در این حالت فرض بر این است که مخاطبی وجود ندارد،لذا راوی حرف‌های خود را به نحو پراکنده و بی‌نظم و قاعده‌ای بیان می‌کندهمین امر موجب می‌شود که داستان از حیث زمان‌بندی و انسجام تابع قواعد معمولی نباشد».(بی‌نیاز،۱۳۷۸ :۸۵)

تک‌گویی‌درونی یا مونولوگ،یکی از شیوه‌های ارائه‌ی جریان سیال ذهن است.این دیدگاه را ویرجینیا وولف در آثارش به کار گرفته است.

دیدگاه تک‌گویی‌بیرونی

«گونه‌ای از دیدگاه اول شخص است که راوی با گفتن ذهنیات خود داستان را بازگویی می‌کند،اما با این فرض که کسی مخاطب اوست.چه بسا مخاطب اصلا وارد داستان نشود و حرفی نزند اما اگر هم عملی و حرفی از او به میان آید،باز این راوی است که آن‌ها را نقل می‌کند چون فقط اوست که حق دارد روایت کند...سقوط آلبر کامو با چنین دیدگاهی نوشته شده‌است».(بی‌‌نیاز،۱۳۸۷ :۸۵)

حدیث‌نفس یا خودگویی

حدیث‌نفس یا خودگویی یکی دیگر از دیدگاه‌های روایت است که بیشتر در نمایشنامه و سینما کاربرد دارد.

«حدیث‌نفس یا خودگویی یا حرف زدن با خود،آن است که شخصیت افکار و احساسات خود را به زبان بیاورد تا خواننده یا تماشاچی از نیات و مقاصد او با خبر شود و بدین طریق اطلاعاتی درباره‌ی شخصیت نمایشنامه یا داستان به خواننده داده می‌شود...تفاوت حدیث‌نفس با تک‌گویی‌درونی آن است که در حدیث‌نفس شخصیت با صدای بلند صحبت می‌کند در حالی که در تک‌گویی‌درونی گفته‌ها در ذهن او می‌گذرد.حدیث‌نفس در عین حال با تک‌گویی‌بیرونی نیز تفاوت دارد زیرا در تک‌گویی‌بیرونی شخصیت داستان برای گفته‌های خود مخاطبی دارد حال آن‌که در حدیث‌نفس شخصیت از وجود و حضور دیگران غافل و بی‌خبر است.حدیث‌نفس بخشی از اثر است در حالی که تک‌گویی‌بیرونی می‌تواند همه اثر را به خود اختصاص دهد».(میرصادقی،۱۳۷۶ :۴۱۷و۴۱۸)

در تک‌گویی‌درونی و بیرونی و نیز حدیث‌نفس،راوی اول‌شخص قصد دارد،رویدادها را در زمان حال(هم‌زمان)نقل کند.

دیدگاه بی‌راوی

«دیدگاهی است که در آن نویسنده داستان را مستقیما روایت می‌کند و فرایند نقل داستان از صافی ذهن هیچ روایت‌کننده‌ای عبور نمی‌کند.گویی نویسنده پاره‌ای از واقعیت را از جهان بیرون برگرفته و داستان خود را با آن ساخته‌است.برای نمونه، این واقعیت می‌تواند در قالب چند نامه،یادداشت روزانه و یا گفت‌وگو مکتوب شود،مشروط بر آن‌که در فاصله میان نامه‌ها و یادداشت‌ها و گفت‌وگوها هیچ‌گونه توصیف و یا تفسیری وجود نداشته باشد.هر گونه متن اضافه‌ای می‌تواند داستان را به یکی از دیدگاه‌های راوی‌دار بغلتاند».(مستور،۱۳۷۹ :۴۵)

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه‌ی مطلب

۱منظور از دیدگاه یا زاویه دید در داستان،فرم و شیوه‌ی روایت داستان است توسط نویسنده.

۲انواع دیدگاه در داستان عبارت است از:

الف)دیدگاه دانای‌کل نامحدود(سوم شخص): راوی به شکل نامحدودی از تمام آن چه در متن اتفاق می‌افتد از اعمال و گفتار و حتی ذهنیات شخصیت‌ها با اطلاع است.

ب)دیدگاه دانای‌کل محدود: تنها بر روی یک شخصیت اصلی متمرکز است و رویدادها را از زاویه‌ی دید او روایت می‌کند.

ج)دیدگاه اول شخص: اگر نویسنده بخواهد دیدگاه اول شخص را از زبان شخصیت اصلی و یا فرعی داستان و یا رمان روایت کند.زمانی که نویسنده داستان را از زبان شخصیت اصلی روایت می‌کند  می‌تواند خاطره‌نویسی،زندگی‌نامه‌نویسی،اعتراف‌نویسی،نامه‌نگاری و حتی وقایع‌نگاری را برای روایت اختیار کند و هم‌چنین در این نوع روایت،نقل و شرح زمان گذشته مد نظر است.

د)دیدگاه دوم شخص: راوی، کسی یا خواننده را مخاطب خود قرار داده است.

ه)دیدگاه تک‌گویی که به تک‌گویی‌بیرونی و درونی و حدیث‌نفس تقسیم می‌شود:

تک‌گویی‌درونی: راوی با گفتن ذهنیات خود داستان یا به عبارتی رخدادها،کنش‌ها،دیالوگ‌های شخصیت‌ها و رابطه‌ها را بازگو می‌کند.چون در این حالت فرض بر این است که مخاطبی وجود ندارد.

تک‌گویی‌بیرونی: راوی با گفتن ذهنیات خود داستان را بازگویی می‌کند،اما با این فرض که کسی مخاطب اوست.

حدیث‌نفس: شخصیت افکار و احساسات خود را به زبان می‌آورد تا خواننده یا تماشاچی از نیات و مقاصد او با خبر شود.

و)دیدگاه نمایشی یا عینی: به ذهن شخصیت و یا شخصیت‌های داستان و رمان نفوذ نمی‌کند و صرفا هر آن‌چه را مشاهده می‌کند بازگو می‌کند.

ی)دیدگاه بی‌راوی: دیدگاهی است که در آن نویسنده داستان را مستقیما روایت می‌کند و فرایند نقل داستان از صافی ذهن هیچ روایت‌کننده‌ای عبور نمی‌کند.

۳دیدگاه‌ تک‌گویی‌درونی یکی از شیوه‌های ارائه‌ی جریان سیال ذهن است.در این دیدگاه راوی ذهنیات خود را با بی‌نظمی بازگو می‌کند و بیان ذهنیاتش از رعایت زمان و مکان وقوع رویدادها تبعیت نمی‌کند.

۴تفاوت حدیث نفس با تک‌گویی‌درونی و بیرونی از آن جهت است که در حدیث‌نفس شخصیت با صدای بلند صحبت می‌کند در حالی‌که در تک‌گویی درونی گفته‌ها در ذهن او می‌گذرد.

۵ حدیث‌نفس با تک‌گویی بیرونی دو تفاوت دارد:

الف) در تک‌گویی‌بیرونی، شخصیت داستان برای گفته‌های خود مخاطبی دارد حال آن‌که در حدیث‌نفس شخصیت از وجود و حضور دیگران غافل و بی‌خبر است.

ب)حدیث‌نفس بخشی از اثر است در حالی که تک‌گویی‌بیرونی می‌تواند همه اثر را به خود اختصاص دهد.

۶در تک‌گویی‌درونی و بیرونی و نیز حدیث‌نفس،راوی اول شخص قصد دارد،رویدادها را در زمان حال(هم‌زمان)نقل کند.

 ۷خاطره‌نویسی،زندگی‌نامه‌نویسی،اعتراف‌نویسی،نامه‌نگاری و حتی وقایع‌نگاری را برای روایت اختیار کند و هم‌چنین در این نوع روایت،نقل و شرح زمان گذشته مد نظر است.


  • نویسنده : علی نظری
  • بازدید : 801بار
  • انتشار : پنج شنبه 2 مهر 1396 - 22:14